ای کاش همه این جوری بودند
یک دستگاه بیوک از طرف ستاد به پایگاه واگذار گردید و برابر مقررات باید در اختیار فرمانده پایگاه یعنی شهید بابائی قرار می گرفت ولی او آنرا به گروه ضربت داد . یک روز در سفری به علت تنگی جا در پیکان و طولانی بودن مسیر احساس خستگی کردم.
شهید بابائی پرسید ناراحتی؟ گفتم نه . ماشین پیکان است و جای آن هم تنگ اگر بیوک بود راحت تر بودیم و زودتر هم می رسیدیم .
ایشان گفتند :« برادر جان من هم می دانم بیوک از پیکان و کباب بره از نان خشک بهتر است ولی فکر می کنم که وقتی پیکان سوار می شویم و برای فردی که کنار خیابان ایستاده و از سرما می لرزد بهانه می آوریم که جا نداریم و عجله هم داریم ولی اگر بیوک سوار شویم به تدریج خواهیم گفت که این بابا بو می دهد و اصلا نباید سوار شود» سپس آهی کشید و ادامه داد:« ان شاءا... اگر ماهم روزی به آن درجه از تقوا برسیم که اگر سوار بنز هم شویم ، هوای نفس ما را نگیرد ، آن وقت مطمئن باشید سوار بنز هم خواهیم شد.
سردار مستاجر:
سردار شهید اکبر حاجی پور کنار نیروهایش که قرار می گرفت ، هرگز فکر نمی کردی که او فرمانده تیپ و معاونت لشگر است . مستاجر بود. یکبار که به منطقة آمده بود صاحبخانه اثاثیه اش را بیرون ریخته بود . یکی از مظلومترین فرماندهان لشگر اسلام بود. با وجود مسئولیت بزرگی که داشت . از حداقل امکانات برخوردار بود